او
Ou
به خارا، چنین خیره ورزاو بستند چنین یاغیان، یوغ بر گاو بستند کــه غوغاوَران چند کــالوت بودند کــه جادوگران مارِ ماروت بودند نه بر تیز تک اسب سَقلاو بستند کــه بیگانگان یوغ بر گاو بستند کــه عوعوکــنان چند کــالوت بودند وَ سگبازها، هارِ هاروت بودند کــه سرشاخ ها، شاخه از بُن بریدند تَنِ بَبر را خُفته، ناخُن کــشیدند تنی چند کــانا، هوس آزمــندان همــه آلتِ دست، اَفشُرده دندان هوس آزمــندان کــه تن دوست دارند زنان را به محض ِ بدن دوست دارند به مرگ یکــی، مرگ ها ریسه کــردند به محضِ تَشَر، ماست را کــیسه کــردند ستمــکــاربیگانگان را, بگو هان کــه ما شورِ محضیم چون روز اَوَّل بگو تیغ لُختیم از جنس آهن بگو سبز و سَختیم چندان کــه صَندَل بگو سَربُلندیمــ، مانا دمــاوند بگو سر به زیریم ماننده ی بَل تو را پیک مرگیمــ، مانا هَلاهِل بگو تُرش و تلخیمــ، مانند گَلگَل به شَخ شُخم کــردند و وَرزاو بستند کــه بیگانگان یوغ بر گاو بستند بدلکــارگان در لباس مُبَدَّل ستمــکــارگان، دِشنهی دَسته مَخمــَل به زهر آخته، تیغهای مُرصَّع به کــین ساخته ، تیرهای مُعَسَّل تو را می کــَشد بر زُمــُختِ خیابان خود آسوده، خوابیده بر خوابِ مَلمــَل سگت خواست، تا گوش داری به فرمــان تو را نشنَوَد هیچ با گوش ِ بَل بَل کــُلاهش رسیده تو کــَل را به زانو تو مشغولی امــّا به دَعوا و کــَل کــَل به گرز گران، پشت قانون شکــستی ولی سرنهادی به قانون جنگل تو خامــی، تو خوابی، تو خوبی، تو خوشدِل ولی دشمــنت خوک و خَر، بُمــبِ خَردَل ستمــکــاربیگانگان را, بگو هان کــه ما شورِ محضیم چون روز اَوَّل بگو تیغ لُختیم از جنس آهن بگو سبز و سَختیم چندان کــه صَندَل بگو سَربُلندیمــ، مانا دمــاوند بگو سر به زیریم ماننده ی بَل تو را پیک مرگیمــ، مانا هَلاهِل بگو تُرش و تلخیمــ، مانند گَلگَل ستمــکــارگان را بگو تا نباشند مُعَطّل، مُعَطّل ، مُعَطَّل، مُعَطَّل