بزک
Bazak
قصه جریحه دار شد آن طرف پیاده رو عقل صدا زد کــه بمان عشق صدا زد که برو وقت چه بود آن غروب وقت قیامت تو بود فرق تو با بقیه چیست؟ فرق تو غیرت تو بود تیغ زدن بی هوا دشنه زدن بی خبر کوچه به حرف آمده چند نفر به یک نفر تیغ زدن بی هوا دشنه زدن بی خبر کوچه به حرف آمده چند نفر به یک نفر هیچ غمی برای ما مثل غم تو داغ نیس مرگ تو انتخاب بود مرگ تو اتفاق نیس اونکه به پیشگاه مرگ زخمی ایستادن است وای برادر من است آخ برادر من است تیغ زدن بی هوا دشنه زدن بی خبر کوچه به حرف آمده چند نفر به یک نفر تیغ زدن بی هوا دشنه زدن بی خبر کوچه به حرف آمده چند نفر به یک نفر تیغ زدن بی هوا دشنه زدن بی خبر کوچه به حرف آمده چند نفر به یک نفر تیغ زدن بی هوا دشنه زدن بی خبر کوچه به حرف آمده چند نفر به یک نفر