خاک مال مائه
Khak Male Mae
گفته بودی که اگر جان بدهم میشوم مست نگاهی که توعی دست برداشتم از هر چه که هست خیره ماندم به همانی که توعی سخت مشغول نگاهت شده ام هی گرفتار هوایی که توعی من که مشغول توعم، چیست جز این برسم بر سر احدی که توعی تو رسیدی که جنون بر دل انسان آمد بوی عطرت که شنفتم به دلم جان آمد کل کشان گفت بیا عشق چنین می آید کافری بودمو یک مرتبه ایمان آمد چه تو تیغم بزنی، گر نزنی دل سپردم پی جانی که توعی آدم از روز ازل منتظر عشق تو بود چه کسی؟ باز همانی که توعی غرق عطرت شده آبادی من تو همان دلبر عاشق طلبی من مسلمانم و میپردازم به غزل های نیازی که توعی