دلبر عاشق طلب
Delbare Asheq talab
این همــه آتش خدایا شعله اش از گور کــیست؟ شهوت این بی نمــازان، نشئه ی انگور کــیست؟ پرده دانان طریقت در صبوری سوختند این صدای نامــوافق زخمــه ی تنبور کــیست؟ شیخ بازیگوش ما از بس مرید خویش بود عطسه ای فرمــود و گفت این جمــله ی مشهور کــیست پنج استاد حقیقت حرف شان با ما یکــی ست راستی در پشت این دستورها دستور کــیست؟ آب نوشان ادّعای خضر بودن می کــنند رنگ پیراهان اینان وصله ی ناجور کــیست؟ دست این پاسور بازان هر کــه دل را داد باخت دوستان چشم شمــا در انتظار سور کــیست؟ ترست چی؟حرفت چی؟ درکت چی؟ هیچ، پوچ عقلت چی؟ زیر شکم گیره رنگین کمون ولی از درون تیره دیوان شعرات دیوار مستراح چشمات قفل بشه رو تن دخترا عقل که بره از سر یه دم دراد ینی خوشگلیات واسه ی مفت براس دین و دل دادند یارانم در این شرب الیهود شیخ ما در باده گم شد ، مست ما مستور کــیست؟ این کــه خضرش خوانده اید، اسکــندر مقدونی است این کــه دریایش لقب دادید چشم شور کــیست؟ این کــه بر آن گوش خود بستید، صور محشر است این کــه شیطان می دمــد دائم در آن شیپور کــیست؟ آن کــه می زد روز و شب پیوسته لاف اختیار این زمــان ترس از کــه دارد؟ این زمــان مجبور کــیست؟ بعد طوفان جز کــفی در کــیسه ی امــواج نیست شاه ماهی های این دریا ببین در تور کــیست دست این پاسور بازان هر کــه دل را داد باخت دوستان چشم شمــا در انتظار سور کــیست؟ ترست چی؟ حرفت چی؟ درکت چی؟ هیچ، پوچ عقلت چی؟ زیر شکم گیره رنگین کمون ولی از درون تیره دیوان شعرات دیوار مستراح چشمات قفل بشه رو تن دخترا عقل که بره از سر یه دم دراد ینی خوشگلیات واسه ی مفت براس