Siri Chand

سیری چند

Siri Chand

سیری چند

سیری چند

Siri Chand

انتشار
اسفند ۱۳۹۹
مدت
03:12

آهای دست فروش فریب سیری چند؟! و نان یک شب هر نانجیب سیری چند؟! بپرس از خودت اما نه خوب می دانی دو دست مانده درون دو جیب سیری چند برای پینه و طاول مَظَنِّه ات چند است چه مرهمی و دوایی، طبیب سیری چند؟ شکسته دل ما مال ما ... به ضعم شما نوای ناله ی اَمَّن یُجیب سیری چند بگو که باز نکاود به بیستون فرهاد که عشق و وصل و فراق و حبیب سیری چند چه ساده از سر قبر شهید می گذرید که خون مانده به روی صلیب سیری چند بگو جریمه بهای توقف بیجا به پای عاریه ی یک غریب سیری چند؟ چقدر بازیتان سرد و خالی از لطف است تمام قیمت خون رقیب سیری چند؟ دلم گرفته ز اشعار شاعران شما شعار و شاعر و شعر و ادیب سیری چند ز بس که معده تان سهم سیب بلعیده ست صد البته رفقا بوی سیب سیری چند بپرس رهگذران را اگر به تورت خورد نگاه خالی این بی نصیب سیری چند؟ و باز خامُشی اما دوباره می پرسم آهای دست فروش فریب سیری چند؟

قدرت گرفته از
پانافر
Panafor