خاک مال مائه
Khak Male Mae
دقیقههای هراسان، سکوت، شب، کابوس شتاب عقربهها در شمارش معکوس صدای پای حقیقت به گوش میآید و ترس در رگ باطل به جوش میآید و وهم میچکد از چشمهای خوابآلود و قلبها همه در بیمی اضطرابآلود و خون تازهای از زیر سنگ میجوشد و از گلوی شب آهنگ جنگ میجوشد عجب شبی! همهجا شعله شعله آتش و خون نگاه مبهم ابلیس میزند به جنون… که باز زمزمهی صبح آمدهست از راه رسیده نوبت فتح و قیام، بسم الله چقدر نور زیاد است، چشم شیطان کور! نشاط و شور زیاد است، چشم شیطان کور! نه مانده راه گریزی که جان به در ببری نه هست از آنهمه لافی که میزدی خبری نه شعبدهست و نه جادو میان آتش و دود… نه قهرمانی از آن غولهای هالیوود… برو برای خودت باز فکر چاره کنی برو اگر شده سوراخ موش اجاره کنی چقدر قامت تو زود پیش ما خم شد که سوخت لانهات و شعبهی جهنم شد و تازه آنچه که شد حکم دستگرمی داشت اگرچه زد وسط خال، اگرچه که گل کاشت بزرگی من و تهدیدهای کوچک تو؟ عقاب تیزپر و ترس از مترسک تو؟ تویی که پرچمت امروز بیستارهتر است تویی که سنگر فرماندهیت در خطر است تویی که گرچه به فکر سفر به مریخی درست بر لبهی پرتگاه تاریخی منم که بتشکنی بوده رسم اجدادم منم که سوخت موشک شدهست فریادم قسم به خطبهی شمشیر در مصاف ستم قسم به دست بریده قسم به مشک و علم هنوز مانده بفهمی قیام یعنی چه به دست لشکر حق انتقام یعنی چه هنوز فتح نهایی در انتظار من است شکست کامل تو خونبهای یار من است هنوز مانده بفهمی که انتقامش چیست سر تو قیمت یک کفش حاجقاسم نیست