Ou

او

Ou

او

او

Ou

انتشار
اسفند ۱۴۰۲
مدت
02:50

ساکنم بر در میخانه که میخانه از اوست می خورم باده که این باده و پیمانه از اوست گَر به مسجد کشدم زاهد و در دَیر کشیش چه تفاوت کند این خانه و آن خانه از اوست خویش و بیگانه اگر زحمت و رحمت دهدم رحمت خویش از او ، زحمت بیگانه از اوست گر چه پروانه دلی سوخت ز شمعی چه عجب شمع از او ، محفل از او ، هستی پروانه از اوست _______ ترجیع بند روزگاریست که در گوشۀ ویرانۀ دل کرده ام جای که این گوشۀ ویرانه از اوست گر چه جانانه در این شهر بسی هست ولی اوست جانانۀ من ، کین همه جانانه از اوست _______ ورس ۲ نیَم آدم گر از آن دانۀ گندم نخورم من از او ، جنّت از او ، خوردن از او ، دانه از اوست سنگ زد عاقل اگر بر دل دیوانۀ ما سنگ از او ، عاقل از او ، این دل دیوانه از اوست گر چه دانم همه افسانه بود قصّۀ عشق شرح افسانه کنم کاین همه افسانه از اوست کشتن نفس نه از همّت مردانۀ توست بس کن ای عقل که این همّت مردانه از اوست _______ ترجیع بند: روزگاریست که در گوشۀ ویرانۀ دل کرده ام جای که این گوشۀ ویرانه از اوست گر چه جانانه در این شهر بسی هست ولی اوست جانانۀ من ، کین همه جانانه از اوست

قدرت گرفته از
پانافر
Panafor