همشهری
Hamshahri
بخوان تاریخ را ما از تبار کورش و از نسل سلمانیم به گوش ما مخوان از ترس که سرداران سبز سرزمین سربدارانیم تهمتنهای دورانیم فرو ریزندهی بنیان دیوان، وارث انگشتر سرخ سلیمانیم خیال خام تا کی؟ مرد و زن، شیران میدانیم تباری با اصالت، با نجابت، باشکوه از فرّ یزدانیم زادهی مرز دلیرانیم اهل خاک مهر خاک نور خاک عشق: ایرانیم چنان گردآفریدند این زنان این دختران ما ندارد مرز، بیداری به هر سنگر که با ظلمت ستیزی هست، هست آنجا، نشان ما مسیر و سِیر ما شفاف، ره پیدا، هدف روشن به میدان آرشیم و تیر غیرت در کمان ما اهل خاک مهر، خاک نور خاک عشق، ایرانیم دل «ما مردم» آیینهست ندارد جا، غبار اینجا شکوه خانهی ملت رواق مجلس آیینه است بازار دورویان نیست گذشته دورهی خانها، وطن، بازیچهی دستان پنهان نیست _______ کورس ما مردم میسازیم وطنو این خاک آریایی مونه از کوروش تا سلیمانی مرز ایرانمونه ___ ورس ۲ چه جای همرهان سست عنصر، در دیار عاشق شیر خدا و سرزمین رستم دستان؟ بریده باد! دست نابرادرها، که با خصمند، همدستان و کوته باد! کوتهفکرها را دست از جیب تهیدستان کجایند آن یلان خاکیِ این خاک؟ بخوان با سروها، از فصل نو که این بهارستان زنانی شیرزن میخواهد و مردان مردستان هزاران سال جنگیدند، تا ما را بترسانند یلان سرزمین پارس، قلب پارسایان را بلرزانند ولی تصویرشان خام است چون تقدیر ما پیداست و فردای جهان، در دست یاران جهانآرا ست بخوان این خط روشن را نوشته: سرنوشت حیدریها، فتح خیبرهاست بخوان پایان این شهنامه را، افسانه نه، این وعدهی حق است بخوان: فردا از آن ماست ___ کورس ما مردم میسازیم وطنو این خاک آریایی مونه از کوروش تا سلیمانی مرز ایرانمونه