Arousak

عروسک

Arousak

عروسک

عروسک

Arousak

انتشار
اسفند ۱۴۰۲
مدت
02:59

کشید رد کرم را به صورت زبرش و برد از همه ی صورتش رد لک را برای انکه نبیند کسی نگاهش را کشید روی نگاهش نگاه عینک را به زیر پاشنه های بلند خود له کرد تمام کوچه و پس کوچه های قلهک را و چشم های کثیفی که ثبت می کردند عبور سمی پاهای یک عروسک را نگاه ریملی و خنده های رژ زده اش مجاب کرد همه مردهای در شک را که یک شماره و کاغذ تمام قیمت اوست و مردی آمد و داد این بهای اندک را... _____ ترجیع بند تو قصه تو میچینی آرزوتو میبینی تش میبنی که هیچی نی تنها تو خودت میشینی هی میدی لعنت به خودت هر چی داشتی همش دکوره توی اشکت، تلخنده پر پاره میکنی فقط عکس خودت _____ ورس ۲ کشید رد کرم را به صورت زبرش و برد از همه صورتش رد لک را لباس عروس به تن کرد و زیرلب خندید و دید دور و برش بچه های کوچک را برای نوبت سوم: وکیل هستم من؟ بله. شنید صدای بلند تنبک را دوباره گشت ولی هیچ کس نبود آنجا کسی نبود بگوید به او مبارک را و بعد آخر این قصه را به یاد آورد دوباره قصه ی پایان نامبارک را دوباره لحظه ی آخر بهانه ها گل کرد پسر گذاشت کنار آخرین عروسک را _____ ترجیع بند تو قصه تو میچینی آرزوتو میبینی تش میبنی که هیچی نی تنها تو خودت میشینی هی میدی لعنت به خودت هر چی داشتی همش دکوره توی اشکت، تلخنده پر پاره میکنی فقط عکس خودت

قدرت گرفته از
پانافر
Panafor