
پرچم
Parcham
پیر تدبیر، ندا داد که محکم باشیم جانپناه هم و چتر و سپر هم باشیم آنچنانی که سواران همه بودند، شویم بهر این خاک، دژی مثل دماوند شویم نسل سلمانیم، آری! کِی تواند گذرد خصم، از خندق ما؟ سرو آزادیم، بالاست هر کجا، حرف شکوه ست و شرف، بیرق ما ما نسل سلمانیم پیشتر زانکه رسد واقعه، ما بیداریم عزمی از آهن و در رگ، خون غیرت داریم آنچنانی که فقط تکیه ی عالم به علیست دل ما دم همه دم ثابت و محکم به علیست ایستادیم چنان کوه، به قد قامت ایمان مثل رعدیم خروشان، فتنهکوبیم چو طوفان سینه کردیم سپر، پای وطن، در دل میدان پایداریم و نوشتیم به خون: پاینده ایران گوهرست ایران، دُر است وطن، ما صدفیم بیصداییم و به وقتش، خروش شرفیم تکیهگاهیم، پناهیم سلحشوران را جوشن پولادینیم، تن ایران را ما از این قلعه، به آن قله رسیدیم، آری طرح فردا را امروز کشیدیم، آری رخنه در غیرت ما، نقشهی نافرجام است خوابِ یک ذره از این خاک، خیالی خام است